می توانی این سند را، ثبت در دفتر کنی
می توانی باورت را ، از نگاهم بشنوی
یا بسوزانی به پای عشق و خاکستر کنی
شک نکن، ققنوسم و آتش، نمی سوزد مرا
بلکه از سوزاندنم، حال مرا بهتر کنی
امتحان عشق را، با نرخ جان ، پس می دهم
می توانی رد کنی، یا رتبه ی برتر کنی
آنچه می خواهی بکن ، اما مبادا عاقبت
غنچه ی نشکفته ی عشق مرا، پرپر کنی
باورت کردم که برحکم تو گردن می نهم
گرچه تبعیدم به شهر و کشوری دیگر کنی
در کنارت هستم و آنگونه جذبت می شوم
تا مرا هم مثل خود، مست می و ساغر کنی